تأثیرگذاری صنعت سینما در معرفی صنعت موسیقی و بالعکس برکسی پوشیده نیست، بخش مهمی از هنر هفتگانه که در دنیا جایگاه بسیار تأثیرگذاری دارد.
اما نگاه به این مقوله در ایران هم پوشیده نمانده و طی این سالها آهنگسازان تلاش کردند با ارائه آثار خوب جای پای خود را محکم تراز قبل کنند و با ساخت کارهای متفاوت و ایدههای گوناگون و البته نزدیک به موسیقی روز دنیا توانستند به جایزههای ارزشمندی هم دست یابند بخصوص نسل جوان موسیقی که تفکرات دیگری در سر دارند.
مانند بامداد افشار آهنگساز جوان و خوشآتیه موسیقی ایران که توانست در سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر سیمرغ بلورین در بخش موسیقی را دریافت کند. گفتوگو با این آهنگساز و ایدههای شکلگیری این کار را در ادامه میخوانید:
موسیقی متن فیلم «پوست» از کارهای موفق شما است که توانست سیمرغ بلورین سی وهشتمین جشنواره فیلم فجر را از آن خود کند و آلبوم آن هم در چند روز گذشته همزمان با اکران این فیلم منتشر شد؛ ابتدا در خصوص اولین تجربه همکاری خود با برادران ارک بگویید؟ پیش ازاین همکاری، آقایان بهرام و بهمن ارک با موسیقیهای مستقل وکارهای شخصی من آشنا بودند. در واقع سالها قبل اثری تولید کردم بهنام «مردهها خودخواهند» وبا شنیدن موزیک این کارکه مربوط به گروه موسیقی«اتاق» است و مدتها با این گروه همکاری دارم و سرپرستی آن برعهده من است آشنا شدند و این دوستان عزیز اطمینان خاطر داشتند میتوانم ازعهده این کار بربیایم. زمانی که در خصوص این پروژه تماس گرفتند در آلمان مشغول ساخت موسیقی تئاتری بودم بهکارگردانی امیررضا کوهستانی که به سفارش یکی از کمپانیهای تئاتراین کشور بود. وقتی فضای کار را توضیح دادند متوجه شدم زبان بازیگران در این فیلم آذری بوده و فضای موسیقی کارهم آذری و مربوط به منطقه تبریز است و در ابتدا برداشت دیگری داشتم و احساس میکردم کار آسانی نباشد. بههمین دلیل چندان تمایلی بههمکاری در این پروژه نداشتم و با خود میاندیشیدم شاید کار خوبی نتوانم بسازم.
کمی بعد صحبتهایی درخصوص فیلم کوتاه «حیوان» شد ساخته برادران ارک که توانسته بود در جشنواره کن موفق بهدریافت جایزه شود، زمانی که این فیلم را دیدم متوجه شدم موضوع موسیقی فیلم «پوست» تنها تأکید برموسیقی فولک نیست بلکه فراتر از آن بوده و خواستهشان یک نگاه بینالمللی بهکار است و در آخر این پیشنهاد را پذیرفتم و از انتخاب این پروژه بسیار خوشحال شدم.
با توجه به ژانر متفاوت این کار، در موسیقی این فیلم از چه المانها و سازهایی بهره بردهاید؟
در خصوص انتخاب موسیقی باید بگویم طی مراحل ساخت کار، پروسهای بهوجود آمد که با این کارآشنا شوم چرا که فضای فیلمنامه مربوط به جن وجنگیری بود و موضوع پایاننامه بهمن ارک هم اختصاص داشت به نقاشیهای «محمد سیاهقلم» و ارتباطش با فضای ماورالطبیعه بود و از او خواهش کردم که این پایاننامه را بخوانم. از سوی دیگر توانستم به نقاشیهای با کیفیت خوب محمد سیاهقلم دسترسی پیدا کنم و از برخی از تصاویر الهام بگیرم. ضمن اینکه تأکید دوستان در این فیلم انتخاب آواز برای جنها بود و جالب است بدانید در این نقاشیها یک تعداد سازدیده میشود؛ جنها در این نقاشی سازهایی شبیه کمانچه داشتند که البته کمانچه نبود و یکسری سازهای پرکاشن که شبیه سُم است و شیپورهای متفاوت که صداهای این سازها شباهت بسیاری به موسیقیهای «شَمنی» و یا موسیقیهای «مغولی» و موسیقی «ملل» دارد و بر همین اساس تصمیم گرفتم از این نوع موسیقیها بهره ببرم و با موسیقیهای دیگر تلفیق شود. در واقع این نقاشیها راهگشای بسیار خوبی در انتخاب ژانر موسیقی بود. در ساخت موسیقی این فیلم در کنار کمانچه ایرانی از ساز «مورین خور» که بهعنوان کمانچه اسب نیز شناخته میشود و یک ساز سنتی مغولی است استفاده کردم. به ساز پرکاشن هم در موسیقی شَمنی و یا مغولی «تروت سینگینگ» گفته میشود و یک نوع آواز خاص موسیقی شمنی و مغولی است که از داخل حنجره خارج میشود و تکنیک بسیار پیچیده و سختی است و براین اساس برای پیدا کردن خوانندهای که در ایران در این زمینه تبحر داشته باشد جستوجوی بسیاری کردیم که بهصورت خیلی اتفاقی با عرفان یاسمینژاد نوازنده درامز گروه موسیقی «دنگ شو» آشنا شدم و توانست این آوازها را بهخوبی تقلید کند و به این ترتیب این موسیقی انتخاب شد، البته این بخشی از کار بود و بخش دوم ساز و آواز عاشیقی است که روایتگر داستان فیلم بود و این موسیقی مربوط به عاشیقهای تبریز است که در مراسم عروسی یا عزا از این موسیقی استفاده میکنند و در این فیلم هم به زیبایی هر چه تمامتر اجرا کردهاند و البته ترکیب آن با موسیقی شَمنی بسیارکارجالبی بود چرا که بخشی از موسیقی این کارمربوط به جنها بود و یک بخش دیگر روایت و بخش بعدی موسیقی متن فیلم و جالب است بدانید در تحقیقاتی که انجام دادم به این موضوع دست یافتم که میتوان وجه اشتراکی از این موسیقی در موسیقی ایرانی پیدا کرد؛ در برههای از تاریخ ایران که مغولها به ایران حمله میکنند و بخشی از ترکمنصحرا را به اشغال خود در میآورند و البته بسیاری معتقدند یک نژاد از ترکمنها مغولی است که در این خصوص روایتهای متفاوتی وجود دارد اما موسیقی «تروت سینگینگ» و این جنس صدا در موسیقی ترکمنها به وضوح شنیده میشود. یا ساز «زنبورکها» یا آیین جنگیری که نزدیک به موسیقی مغولی است. بههمین دلیل تلاش کردم در جنس صدا بخصوص در صدای زنبورکها از ساز ترکمن استفاده کنم و در بخشی از موسیقی کار آواهای ترکمنی شنیده میشود اما ساز اصلی ترکمن نیست بیشتر آن بخش افکتیو و بخش فضاسازی است و یک روحی از موسیقی ترکمنی در موسیقی تبریز و شمنی قرار گرفته و در مجموع بافت اصلی موسیقی «پوست» را تشکیل داد.
بله قطعاً. بهعنوان مثال شخصیت عاشیق و آوازخوانی و ساز قوپوز در فیلم «پوست» بسیار تأثیرگذار است و در واقع راوی که همان نوازنده ساز بوده تمام قصه را بیان میکند و با نگاه به فیلم متوجه خواهید شد در سرتاسر فیلم یا صدای دیالوگهای عاشیق است و یا آوازها آنکه شاید مهمترین عنصر فیلم است.
آیا در ساخت آثار خود به موضوعات اجتماعی هم توجه داشتهاید؟
این موضوعات بیشتر مربوط به فیلمنامه است و با سفارش کار، داستان فیلم همه چیز را مشخص میکند. برهمین اساس باید بگویم در انتخاب موسیقی فیلمهایی که میسازم بیشتر توجهم براین است موسیقی چه نقشی دراین داستان میتواند ایفا کند؟ آیا میتوانم کمکی به این داستان داشته باشم و اگر اینگونه است دیگر چندان اهمیت ندارد تم آن موضوع اجتماعی است یا تخیلی یا مانند فیلم «پوست» افسانههای محلی. در واقع موضوع فیلمنامه باید برایم جذاب باشد. بهطوری که احساس کنم میتوانم اثری خلق کنم که هم برای خودم یک تجربه جالبی است و هم بتوانم به داستان فیلم کمک کنم. البته اگر داستان اجتماعی داشته باشد قطعاً این موضوع برایم خیلی مهم میشود.
موسیقی فولکلور ایران و سازهای مناطق مختلف چه میزان مورد استقبال شما بوده؟ با توجه به اینکه در برخی از کارهای خود رد پایی از این موسیقی شنیده میشود؟ چرا برخی آهنگسازان کمتر به این موضوع توجه دارند؟ موسیقی فولکلوربخصوص موسیقی که خاص ایران است برای من بسیارمهم است چرا که براین نظرم تمام ویژگیها، رنگ اثر و امضای شما میتواند با موسیقی فولکلورتکمیل شود و صدای موسیقی شما را فراترازمناطق دیگرکند. صداهایی برخاسته از زادگاه خود. بهعنوان مثال درموسیقی ترکمن این جنس موسیقی فقط در مناطق ترکمن شنیده میشود یا موسیقی جنوب خاص منطقه خودش بوده حالا شاید بهشکل دیگر و یا با دستخوش تغییرات، درمناطق دیگرهم شنیدنی شود اما شکل اصلی آن در زادگاه خود این موسیقیها است. بنابراین وقتی در ایران زندگی میکنید منطقه برایتان مهم میشود و اثرتان جلوهگاه جایی است که در آن زندگی میکنید و این یکتا بودن خیلی مهم است. برهمین اساس تلاش میکنم تا جایی که درداستان فیلم تداخلی ایجاد نشود و این اجازه را داشته باشم در ساخت آثارم از این موضوعات استفاده کنم چه بسا که درگروه موسیقی «اتاق» که مستقل ازسینما است این نگاه پررنگ تراست.
اما درخصوص کم توجهی برخی از آهنگسازان هم همانطور که قبلتر اشاره کردم همه چیزمرتبط با روایت داستان ویا فیلمنامه بوده که ممکن است این امکان برای آهنگساز بهوجود نیاید که بتواند از موسیقی فولک استفاده کند. البته آهنگسازان بسیارخوبی هستند که از این موسیقیها بهره جستهاند. بهطور مثال در بیشتر موسیقی فیلمهای حسین علیزاده یا در سریال «پایتخت» و برای اینگونه موارد باید دست آهنگساز باز باشد. بهطور مثال در فیلم «یدو» که امسال در بخش موسیقی نامزد سیمرغ شد چون فضای کار به جنگ و خرمشهر اشاره داشت از موسیقی فولک خرمشهر و ساز نیانبان استفاده کردم. برهمین اساس براین باورم روایت و داستان یک فیلم، مسیرآهنگساز را مشخص میکند.
نکتهای که چند سالی است کانون توجه آهنگسازان بخصوص جوانان قرارگرفته پرداختن به موسیقی تلفیقی یا فیوژن است که شاید بتوان گفت به نوعی ساختارشکنی در عرصه موسیقی است چرا که در برخی موارد تلفیقهای نادرستی هم صورت گرفته است. نظر شما دراین باره چیست؟
باید به هنرمندان فرصت تجربه و آزمون و خطا داد و پیش از آنکه هنرش را نابود کنند این بستر را برای آرتیست یا آهنگساز فراهم کنند تا بتواند خود را محک بزند. فرقی هم نمیکند درهرشاخهای از موسیقی، فیوژن، الکترونیک، اقوام و… چرا که از دل همین اتفاقها و تجربههای ناموفق آثارخوب خلق میشود. در غیر این صورت موسیقیهای اصیل و خوب چه در فیلم و چه در آلبوم مشخص و معرف همه هستند ولی برای تجربه کردن و یک گام به جلو برداشتن نیاز است سازها و فضاهای دیگر موسیقی را هم تجربه کنیم.
از نگاه من موضوع نوآوری کلمه فراتری است بهطور مثال با بررسی کارنامه چندین ساله موسیقی در سینمای ایران نمیتوان با یک یا دو کار این اتفاق را نوآوری عنوان نهاد اما میتوان با ساخت یک اثرجرقهای ایجاد کرد. اما سؤال این است آیا با بررسی این رزومه نوآوری صورت گرفته؟ آیا جریانی را در سینما تغییر داده یا توانسته مسیری را باز کند؟ براین اساس باید کمی محتاطانهتر از این کلمه استفاده کرد و درخصوص آثار خودم رسیدن به این برآورد قضاوت زود هنگامی است و باید سالهای بسیار بگذرد و چندین موسیقی فیلم دیگرساخته شود تا در حقیقت پاسخ کارهایم را در بستر اجتماع ببینیم.
نکته دیگراینکه موضوع نوآوری فقط با یک آرتیست شکل نمیگیرد شاید یک هنرمند روشن کننده جرقه کاری باشد وآرتیستهای دیگر در طول زمان آن را به تکامل برسانند و در آخراین روند یا نوآوری را دریک مجموعه خواهیم دید.
در مصاحبههای خود اشاره داشتید از فضای موسیقی تئاتر به دنیای سینما وارد شدهاید، تفاوت موسیقی این دو ژانر را چگونه ارزیابی میکنید؟
موسیقی سینما وتئاترشباهتهایی به یکدیگر دارند ازاین جهت که هر دوی آنها براساس قصه، روایت و داستان ساخته میشود و موسیقی در خدمت داستان است چه در فیلمنامه و چه نمایشنامه. هر دو یک داستان را دنبال کرده و از یک قوانین پیروی میکنند و بار دراماتیک دارند. اما ازجهاتی تفاوتهایی هم دیده میشود به این جهت که پلتفرمهای آنها تعریف دیگری دارد یکی ژانرموسیقیاش روی پرده اجرا میشود و قاعدتاً مهندسی صدای آن بسیارمتفاوت است و ژانر دیگر مختص به اجرا درسالن بوده و حتی ممکن است این موسیقی طی شبهای متمادی بهصورت زنده اجرا شود و بعد آن هیچ گاه این موسیقی به گوش نرسد و فراموش شود. بنابراین یک تعداد محدود، شنونده و مخاطب این موسیقی هستند و اصولاً ماندگاری کمتری نسبت به سینما دارد از این جهت که دو پلتفرم کاملاً جدا بوده و قابل قیاس با هم نیستند اما در هرصورت آهنگسازی که سالها درزمینه موسیقی تئاترکار کرده و با داستان، روایت و قصهها آشنا است قاعدتاً میتواند آهنگساز موفقی هم درسینما باشد و تجربیات خود را به سینما هم وارد کند تا در سینما هم موفقیتهای بیشتری کسب کند. اما برای شخص من صرفاً از این جهت که ورود به عرصه تئاتر کمی آسان تر از سینما بود، آغازگر ورود من به مقوله موسیقی دراماتیک یا موسیقی برای قصه و روایت از تئاتر شروع و نهایتاً به سینما کشیده شد.
در ساخت موسیقی برای هر دو ژانر سلیقه شخصی خود بیشتر مدنظر است؟
هر آهنگسازی سلیقه و شیوه منحصربه خود را دارد و با برخی مقولهها آشنا و با برخی دیگر بیگانه است و انجام تعدادی از کارها هم علاقه شخصیاش بوده و حتی اگر کار سفارشی بوده و کارگردان سلیقه دیگری مدنظرش باشد یا داستان به شما حکم کند موسیقی در چه مسیری ساخته شود اما حرف اول را حضور آهنگساز میزند و قطعاً هر اثری که خوب و مورد توجه بوده امضای آن شخص را به همراه دارد.
بهعنوان یک آهنگساز تعامل شما با کارگردان چگونه است؟چه در موسیقی فیلم چه در موسیقی تئاتر؟
از دیدگاه من کار با کارگردان اصولاً سه مرحله دارد؛ مرحله نخست قبل ازساخت فیلم است و زمانی که فیلمنامه و پیشتولید کار نوشته میشود که در این مرحله ارتباط با کارگردان وجود دارد و خط مشی و سبک و ژانر موسیقی تعریف شده تا حدودی مشخص است، در مرحله دوم تمرکز بیشتر کارگردان برفیلمبرداری بوده وزمان کمتری برای گفتوگو وجود دارد و بعد آن وارد تدوین کار شده و در مرحله سوم فضای گفتوگو آماده است و به نظرم در این مرحله وظیفه آهنگساز بسیار مهم است و به دلیل طی شدن زمان طولانی، لازم است موضوعات ابتدایی ساخت موسیقی یادآوری شود چرا که هر کارگردانی سلایق و جهانبینی خود را دارد و بعد از اتمام فیلم ممکن است این سلیقه تغییر کند.
صحبت دراین باره مفصل است. شاید یک بخش آن مربوط به فروش فیلمهایی باشد که ژانر کمدی دارد و موسیقی کمدی و شاد مورد توجه قرار گیرد که حتی برخی از آنها ارزش هنری هم ندارد و بیشتر فروش گیشه و فیلمهایی مخاطب پسند را در بر میگیرد. برهمین اساس ممکن است نگاه سینماگرها به موسیقیهایی معطوف شود که فروش بیشتری داشته باشد.
یک پروژه سفارشی از ژاپن داشتید در همکاری با «تسویوشی اوزاوا» هنرمند بزرگ عرصه هنرهای نمایشی ژاپن با روایت داستانی از «شوجی ترایاما» – شاعر، نمایشنامهنویس و سینماگر برجسته ژاپنی – این همکاری چگونه شکل گرفت؟
آقای «اوزاوا» ازطریق موسیقیهای مستقل من، به این آشنایی رسید یعنی موسیقیهای گروه اتاق را دنبال کرده بودند و در جستوجوهایشان این آثار را یافتند و بعد جلسهای در ایران برگزار گردید و یکسری اتودها زده شد و شعرها را فرستادند و قرارداد کاری انجام گرفت و این همکاری جزو سوابق کاری من و گروه موسیقی اتاق است و به نظرم یک کار بینالمللی در این زمینه انجام گرفته و از این همکاری بسیار خوشحالیم.
نکته بارز درآثار شما توجه به موسیقی الکترونیک است چطور شد به این عرصه وارد شدید و در اغلب کارهایتان مانند فیلم «تمارض» استفاده کردید؟ آیا مورد علاقه کارگردانان خاصی است یا بهطور کلی شناخت درستی از این موسیقی وجود ندارد؟
موسیقی الکترونیک ژانر مورد علاقه من است و موسیقی کامپیوتری را بشدت دوست دارم و روی همین حساب براساس علاقهام تلاش میکنم روی آثارم از موسیقی الکترونیک بهره زیاد ببرم و در این زمینه مطالب و مقالههای بسیاری خواندهام.
کمی هم در خصوص همکاری با گروه موسیقی «اتاق» بگویید این گروه با چه هدفی شکل گرفته است و معرف چه نوعی موسیقیای است؟
«اتاق» گروه موسیقی مستقلی است و به دور از هر گونه فعالیت سینمایی و کارگردانی بوده وبه خاطر علایق و سلیقهای که در موسیقی داشتم فارغ از هر تصویر یا نگاه هر کارگردان و فیلمنامهای که ممکن است گاهی اوقات تحمیل شود موسیقی براساس آن ساخته شود تصمیم داشتم موسیقی مستقل از آن چیزی را که در ذهنم میگذرد دنبال کنم و تا به امروز سه آلبوم از سوی این گروه منتشر شده و یک آلبوم دیگر هم در دست انتشار است.
از دیگر فعالیتهای شما در بخش طراحی صدا یا صداسازی است که متأسفانه کمتر مورد توجه بوده وحتی زمینه آموزشی هم بهصورت گسترده و تخصصی برای آن فراهم نیست در اینباره توضیح بدهید و از تأثیرگذاری آن درساخت کارهایتان بگویید.
درحقیقت بهدلیل علاقهمندیام به موسیقی الکترونیک به این فرم از کارگرایش پیدا کردم و بر این نظرم تفاوت موسیقی الکترونیک با موسیقیهای دیگر در رنگآمیزی صدا است به همین دلیل به طراحی صدا و رنگ صدا خیلی علاقهمند هستم و در موسیقی الکترونیک آن را بسیار دنبال میکنم و این نگاه باعث شده در سینما هم طراحی صدا را در ساخت موسیقی دنبال کنم و شاید در این راه بشود به پیشرفتهای جالب و خوبی هم رسید.
درخصوص فعالیتهای خود در سینمای مستند هم توضیح دهید.
فعالیتم درعرصه سینما با سینمای مستند و در همکاری با آقای امید بنکدار و کیوان علی محمدی آغازشد واخیراً فیلم مستند دیگری کار کردهام که در مورد افغانستان است بهنام «بی بیجان». البته فیلم مستند چون زمان و روایت کوتاه تری دارد، ساخت موسیقی برای آن بسیار متفاوت است براین اساس سینمای داستانی را به سینمای مستند ترجیح میدهم البته که از طرفداران پرو پا قرص تماشای سینمای مستند هستم.
یکی از کارهای شاخص شما ساخت موسیقی کودک است مانند فیلم «بام بالا» چرا ژانر کودک چندان مورد توجه آهنگسازان نیست حتی در ساخت آلبوم؟
همسرم در زمینه موسیقی کودک فعالیت دارد و علاقهمند است و به همراه خواهرش گروهی به اسم «اتاقک» راهاندازی کردهاند و فعالیت تخصصیشان در زمینه موسیقی کودک است و از این طریق من نیز تلاش کردم در ژانر کودک تجربیاتی داشته باشم البته نمیتوانم بگویم خیلی موفق بودهام. ما در گروه اتاقک و در موسیقی کودک براین باوریم که در ایران نسبت به ژانر موسیقی کودک کم لطفی شده و بسیار اندک در این حوزه فعالیت شده است حالا یا به خاطر محدود بودن مخاطب اش است یا به هر دلیلی آهنگسازان تمایلی به ساخت چنین کارهایی ندارند و کار کردن دراین زمینه روحیهای خاص میطلبد که ممکن است در بسیاری از افرادی که در حال حاضر در سینمای ایران کار میکنند وجود نداشته باشد یا مسأله دیده شدن است که ممکن است در سینمای کودک آثار چندان چشمگیری نداشته باشیم.
کمی هم در خصوص فعالیتهای خود در خصوص آلبومهای موسیقی توضیح دهید چرا دراین زمینه کم کار هستید؟
فکر نمیکنم کم کار باشم و درحال حاضر آلبوم «راز» را در آلمان منتشر کردیم ازسوی دیگر «دشت نفتون» و دو آلبوم دیگر داشتیم به اسم «شهربازی» و «بالانس» که منتشر شدند و آلبوم «پوست» هم بهصورت مستقل موسیقیاش منتشر شد و فکر میکنم کیفیت کار مهمتر از کمیت است و در حال حاضر هم آلبومی آماده انتشار است بهنام «اپیدمی» که سه مجموعه بوده «اپیدمی»، «پاندمی» و «اندمی» که به فاصله کوتاهی از هم منتشر خواهند شد.
رسانه ملی در معرفی موسیقی خوب چه جایگاهی دارد؟
همانطور که از نام آن آشکار است رسانهای است در دسترس همه مردم و مخاطبان و بر همین اساس نقش و جایگاه بسیار مهمی دارد و قطعاً تأثیرگذار و هر چقدر این رسانه توجهاش به موسیقیهای جدی بیشتر باشد سطح فرهنگ آن جامعه بیشتر خواهد شد که متأسفانه در این زمینه رسانه ملی بسیار بسیار کم کاراست.
با ورود تکنولوژی و پیشرفتهای روز دنیا شاهد اتفاق تازهای در عرصه فرهنگ و هنر هستیم و قاعدتاً نگاه موسیقی و آهنگسازان جوانتر به همان اندازه متفاوت و دگرگون خواهد شد و در حقیقت تکنولوژی آهنگسازان را محکوم به استفاده از ابزار جدید خود در جهت بهتر شدن آثارشان کرده که البته هم کار بسیار مشکلی در انتخاب درست و گزینشی است و از سوی دیگر دست آهنگسازان برای نوآوری بیشتر قطعاً بازتر خواهد بود. بهعنوان مثال اگر آهنگساز بزرگی مانند باخ در قرن 21 بود میتوانست آثارش نسبت به قرن 17 بسیار متفاوت باشد و قطعاً ممکن بود موسیقی الکترونیک یا تکنولوژی موسیقی او را تحت تأثیر قرار دهد.
عاشیق ولی عبدی
نوازنده ساز قوپوز بیش از 60 سال است که در عرصه موسیقی فعالیت میکنم و هدفم معرفی موسیقی زیبای عاشیقی است. موسیقی در تمام دنیا جایگاه تأثیرگذاری در عرصه فرهنگ و هنر دارد و به تعبیر من دماسنج بشریت است ما میتوانیم صدای موسیقی را در اطرافمان بخوبی احساس کنیم از درختان، کوهها، دشتها و… همه موجودات و کائنات موسیقی مخصوص بهخود دارند و با توجه به الهامی که از موسیقی دریافت میکنیم وظیفه ما ارائه موسیقی شفاهی برخاسته از همین طبیعت است. ما از همین ملت هستیم و کاری که ارائه میدهیم برای مردم است و برهمین اساس تلاش داریم این موسیقی را به نحو احسن به جامعه معرفی کنیم و خوشبختانه این موسیقی که معرف موسیقی عاشیقی است توانست در فیلم «پوست» بخوبی دیده و شنیده شود و مورد توجه قرار گرفت و در همین جا از عوامل این فیلم که زحمات بسیاری در تولید این کار داشتند تشکر میکنم. البته قبلتر هم مستندهایی در خصوص موسیقی عاشیقی ساخته شده که مربوط به سالها قبل است با هنرنمایی آقای فریدون شهبازیان. صنعت سینما میتواند در معرفی موسیقی اقوام ایران بسیار تأثیرگذار باشد البته این موضوع به نگاه کارگردان بر میگردد و آشنایی و درکی که نسبت با این موسیقی دارد.