محمدحسین عسگری نیا: در روزهایی که موسیقی پاپ شاهد حضور خوانندگان جدید با سبکهای متفاوت است، حضور خوانندگان قدیمیتر که تا چند سال گذشته صدر نشینان فروش آلبوم و اجرای زنده بودهاند را به چالش کشیده است.
چالشی که حس نیاز به تغییرات را به هنرمندان و هوادارانشان بیش از پیش القا میکند و نشان دهندهی این موضوع است که اگر هنرمندان خواهان فعالیت در این عرصه هستند، بهتر است مسیر هنری خود را متناسب با تغییرات روز موسیقی داخل کشور هماهنگ کنند و از این قافله جا نمانند.
در این بین خوانندگانی هستند که بر خلاف میل خود و صرفا بر اساس علایق هواداران یا عموم جامعه عمل کرده و قطعاتی را با سبک های متفاوت اجرا و منتشر می کنند؛ قطعاتی که نسبت به فضای قبلی کارهای آنها فضایی کاملا متفاوت را داراست و بعضا با استقبال خوب و حمایت همه جانبه علاقهمندانشان مواجه میشوند.
در این یادداشت سعی می شود به بررسی تلاشهای خوانندگان برای همسو شدن با تغییرات موسیقی پاپ بپردازیم و با نگاهی اجمالی بازخوردهای این تغییرات را در بین طرفداران این هنرمندان، مرور کنیم.
بطور کلی میتوان این تغییرات را به دو دستهی عمده تقسیم کرد؛ دستهی اول آن هنرمندانی هستند که با توجه به تواناییها و علایق خود، دست به تغییر سبک میزنند و اقدام به انتشار کارهای خود در فضایی کاملا متفاوت با آنچه که قبل از این ارائه دادند می کنند و دستهی دوم نیز آن دسته از هنرمندان هستند که با توجه به نیاز روز مارکت موسیقی و بر پایهی علایق حامیان خود دست به تغییر سبک زده و کارهای خود را متناسب با درخواست اکثریت طرفداران خود منتشر میکنند.
یکی از بهترین مثالهایی که میتوان برای دستهی اول به آن استناد و اشاره کرد، بابک جهانبخش است.
جهانبخش که از سال ۸۹ تا ۹۳ ، چهار آلبوم را روانه بازار کرد، توانست تجربههای جدیدی را در عرصهی موسیقی تجربه کند. آلبوم های «احساس» و «زندگی من» آنطور که وی انتظار داشت با استقبال مواجه نشدند اما زمینهساز شناخته شدن او در مارکت موسیقی شدند.
اوج کار او را میتوان آلبوم «من و بارون» دانست؛ آلبومی که بابک جهانبخش در آن توانست سبک مورد علاقهی خود از نظر ترانه، آهنگسازی و تنظیم را به اجرا در آورد و خود را بر سر زبان ها بیاندازد. آلبومی که با قطعه ی معروف من و بارون و همکاریش با «رضا صادقی» کاری مورد علاقه و مطابق میل برای جهانبخش بود.
بابک جهانبخش که روی دور موفقیت و اقبال بود و توانسته بود سبک خاص خود را پیدا کند، کار خود را برای جمع آوری آلبوم بعدی بسیار سریع از سر گرفت و تقریبا با حفظ گروه همراه در آلبوم من و بارون، سال بعد آلبوم «اکسیژن» را روانه بازار کرد.
اکسیژن ادامه دهندهی مسیر آلبوم قبلی بود با این تفاوت که نگاه این هنرمند جوان و بعضی از عوامل این آلبوم نگاهی مارکتی بود و این موضوع را به وضوح میتوان در بعضی از قطعات مشاهده کرد؛ قطعاتی که سعی شده بود با سبک متفاوتی خوانده شوند اما بازخورد خوبی را از حامیان جهانبخش دریافت نکردند و او را مجاب به بازگشت به سبک مورد علاقه ی هواداران خود کرد.
در همین حال و هوا که خیلی از منتقدین جهانبخش را بخاطر فاصلهی کم بین انتشار دو آلبوم سرزنش میکردند و عقیده داشتند بابک جهانبخش اگر کمی برای انتشار اکسیژن وقت و انرژی بیشتری خرج میکرد موفق تر بود، او شجاعت و ریسک آلبوم سومی را به جان خرید و این بار بدون توجه به فضای بازار و بر حسب سلیقهی خود با انتخاب شاعری که به عقیده او حس و حال ترانههایش به حال خودش نزدیک است،
«مدار بی قراری» را روانه بازار کرد.
آلبومی که پس از یک دورهی چهار ساله فعالیت بدون وقفهی وی به بازار آمد و توانست جهانبخش را بعد از یک اوج و فرود نسبی دوباره بر سر زبان ها بیاندازد. مجموعهای که مشخص بود با اشراف وی نسبت به توانایی و سبک اجرای خودش گرد آوری شده و به نوعی جان تازه به فعالیت بابک جهانبخش، بخشید.
بابک جهانبخش تنها نمونهای نیست که در میانهی راه با بی توجهی به وضعیت موجود در بازار، اقدام به انتشار آهنگ کرده است و نمونههای مشابه زیادی وجود دارند که میتوان در این موضوع به آن ها اشاره نمود. خوانندگانی که سعی کردند برای نجات و فرار از وضعیتی که دچار آن شده بودند، با تکیه بر توانایی و توجه به شناختی که از هنر و سبک اجرای همیشگی خود دارند اقدام به انتشار قطعاتی کنند و خود را از این شرایط نابسامان نجات دهند.
بدون شک هیچ شخصی همانند خود خواننده، نمی تواند توانایی خود را در قطعات موسیقی بشناسد و آنها را به ورطه حضور بکشاند؛ البته ناگفته نماند که بازگشت به سبک اولیه پس از تغییر سبک، یکی از سخت ترین و پرحاشیه ترین اتفاقات برای یک خواننده است. کاری که جز شجاعت و حفظ توامان آرامش در لحظات درست چیزی را برنمیتابد. شجاعتی که همانند عبور از پلی معلق بین دو کوه میماند و علاوه بر هنر نیازمند تمرکز کافی و نگرشی متفاوت در نوع انتخاب ترانه سرا، آهنگساز و تنظیم کننده میباشد.
البته در این موضوع خوانندگانی بودهاند که با قبول این خطر دل به دریای متلاطم این اتفاقات زدهاند و در میانهی راه به علت انتخابات اشتباه خود بیشتر از قبل متضرر شدهاند؛ خوانندگانی که سعی بر بهبود اوضاع داشتهاند اما به علت عدم تغییر در نگرش نتوانستهاند کاری از پیش ببرند.
بدیهیاست که طرفدار، اعتبار هنری میباشد که هنرمند ارائه میدهد؛ هیچ هنرمندی نیست که بتواند بدون مخاطب در این عرصه فعالیت کند و هنر بدون طرفدار بمثابهی جسمی بدون روح میماند که فاقد حیاتاست. هنرمندان و علیالخصوص خوانندگان که مورد بحث و بررسی ما در این یادداشت هستند، نه تنها برای ادامهی فعالیت هنری بلکه از نظر فعالیت های اقتصادی نیازمند حضور و جلب نظر طرفداران خود هستند؛ طرفدارانی که می توانند با حمایت و انتقادات به جا و درست خواننده را در مسیر صحیح رسیدن به موفقیت کمککنند و از آن طرف اگر نتوان رضایت آنها را جلب کرد، به تباهی و پوچی کشیده و به دست فراموشی سپرده میشوند.
اتفاقی که نه برای خوانندگان و نه برای جامعه موسیقی زیبنده نیست و باعث افول هنر خوانندگی و خروجی این رشته خواهد شد.
قطعا پس از هر اوج، فرودیاست و از پس هر بالا رفتن و ستاره شدن، سقوط و محو شدنی خواهد بود اما گاهی می توان مانند ققنوس از خاکستر دوباره متولد شد. اگر هنرمندان بتوانند با تقویت روحیه در مقابل حواشی و اتکا به تواناییهای خود به فعالیت ادامه دهند و شجاعت تغییر را در دستور حرفهی خود قرار دهند، میتوان شاهد نقطه اوج دوبارهی خوانندگانی بود که در سال های نه چندان دور اسم و رسمشان اعتبار موسیقی پاپ بوده و امروز جز سایهای کمرنگ از آنها هیچ نماندهاست.
در بخش آیندهی این یادداشت، به بررسی فعالیت خوانندگانی خواهیم پرداخت که پیشینهی خود را به ویترین خاطرات سپرده و سعی بر تغییر اوضاع، مطابق میل هواداران خود دارند.